زندگی نامه ژان ژاک روسو

این عمو تربیت برادرزاده را به کشیشی موسوم به «لامبرسیه» در قریه «بسی» محول کرد و «ژان ژاک» در آن قریه بود که با طبیعت مأنوس گردید و خصایص روحی او یعنی عشق به طبیعت و درخت و سبزه و صحرا تجلی کرد. پس از تحصیلات ابتدایی و بازگشت به «ژنو» ، شاگرد یک عریضه نویس دادگستری شد. در آوریل ۱۷۲۵ پس از چند هفته منشی گری شاگرد یک گراورساز شد و سه سال نزد او کار کرد اما چون استادش او راکتک می زد، در ۱۴ مارس ۱۷۲۸ از «ژنو» فرار کرد. وی چندی در «ساوآ» به ولگردی روزگار گذرانید و در آنجا با خانم «وارنس» که خود زندگانی پرشور و نامرتبی داشت آشنا شد و اجباراً ترک مذهب آبا و اجدادی خود (کالوینیسم) را نمود و به آیین کاتولیک در آمد. پس از سرگذشت های متعدد به «انسی» مراجعت کرد و بعد در چند جا نوکر شد و از خانه ی ارباب اولش یک روبان دزدید و خدمتکار را متهم کرد و از آنجا بیرونش کردند؛ سپس ارباب دیگری یافت که قدرش را بهتر می دانست ولی او با زندگی ماجراجویی خوشتر بود، لذا با ماجراجویی به نام «باکل» شریک شد و راه بیابان در پیش گرفتند و شهر به شهر می گشتند و معرکه می گرفتند تا بالأخره پس از مسافرت های متعدد در سال ۱۷۳۸ به سن ۳۶ سالگی در «شارمت» با مادام «وارنس» مستقر گردید و با جدیت و پشتکار قابل ستایشی به تکمیل اطلاعات و تحصیل در رشته های مختلف و مطالعه ی دقیق مؤلفین و فلاسفه و منتقدین پرداخت.مادام وارنس دوست دیگری داشت و با روسو دست به کارهای مختلف زدند تا این که در سال ۱۷۴۰ به عنوان دایه در لیون کاری پیدا کرد و پس از چندی دوباره به شارمت مراجعت نمود و پس از دو سال در تابستان ۱۷۴۲ عازم پاریس شد. یکی از علایق روسو موسیقی بود. از وقتی که به تقلید یک جوان سرگردان فرانسوی، در «لوزان» بدون اینکه جزئی اطلاعی از نت و آهنگ داشته باشد، داوطلب تنظیم و هدایت ارکستری شد و با رسوایی مجبور به فرار شد، تا این زمان که با ارقام و اعداد نت جدیدی برای موسیقی اختراع کرده بود، غالبا وقت خود را مصروف به فرا گرفتن این هنر می نمود، بدون اینکه به جایی رسیده باشد. در این سفر با اختراع جدید خود می خواست دنیا را قبضه کند و صاحب مال و مکنت فراوان شود اما تنها نتیجه ای که عایدش شد این بود که آکادمی علوم، مؤلف را به خاطر حُسن ابتکاری که به خرج داده بود رسماً تبریک گفت. در این مسافرت با نویسندگان مشهور معاصر خود مانند «فونتنل» و «دیدرو» و بعضی از خانم های برگزیده ی جامعه از قبیل «مادام دوپن» و غیره آشنا شد. غالب اوقات خود را به مطالعه و تفکر مصروف می کرد تا اینکه به عنوان منشی به سفارت فرانسه در «ونیز» مأمور شد. اما چون به آسانی با کسی نمی ساخت به زودی سفارت را رها کرد و از راه «سمپلن» در سال ۱۷۴۴ فقیر و بیچاره تر از هنگام عزیمت، به پاریس مراجعت نمود. در مهمانخانه ی کوچک «سن کانتن» مستقر گردید و در آنجا با خدمتکار مهمانخانه موسوم به «ترز لوواسور» که دختری بود با محبت و صمیمی اما جاهل و خشن ، آشنا شد و تا دم مرگ با او به سر برد. یک روز که به دیدار دیدرو می رفت برحسب اتفاق به موضوع مسابقه آکادمی «دیژون» برخورد و با ولع و اشتیاق غیر قابل وصفی به تشریح و تجزیه ی آن پرداخت که «آیا بسط ، توسعه و استقرار علوم و هنر موجب اصلاح اخلاق مردم است یا خیر » . این مسابقه در سال ۱۷۵۰ بود ؛ روسو در آن شرکت کرد و جایزه را برد و ناگهان در بین عام و خاص مشهور شد و ضمناً با انتشار «رهبر قریه» و جواب مسابقه ثانوی در باب «علل عدم تساوی در بین آحاد بشر» با اینکه جایزه را نبرد ولی هر روز بر شهرت و اعتبارش افزوده می شد. قبل از این در سال ۱۷۴۵ در ضمن ِ مسافرتی به «ژنو» دوباره عنوان «ساکن ژنو» را گرفت و به مذهب اولی خود که «کالوینیست» بود درآمد. در مراجعت از ژنو دعوت دوستی به نام مادام " دپینه " را اجابت کرد و به همراه " ترز " در محل زیبایی به موسوم شورت مستقر گردید ، ولی نه مادام دپینه و نه ترز از زندگانی روستایی که روسو با علاقه زیادی بدان خوگرفته بود و همه وقت خود را در وادی سرسبز آن نواحی گردش کنان و مستغرق در مکاشفه صرف می کرد چیزی سردرنمی آوردند. دوستان " پینه " یعنی دیدرو و گریم می خواستند روسو را به پاریس بکشانند و ترز را با خود همراه کردند. " روسو" از نارضایتی های دائمی ترز ، پاک ناراحت و حیران گشته بود و علاوه بر همه اینها عشق بسیار پرشوری ، او را به طرف مادام «هود تو Houdetot» خواهرزاده ی صاحب قصر می کشاند، ولی مادام «هودتو» که جمالی زیبا و وارسته داشت به شاعری موسوم به «سن لامبر» دلبسته شده بود. پس از این حوادث روسو در سال ۱۷۵۷ در «مون مورانسی Montmoroncie» ملک پرنس «دوکنده» مستقر گردید. کمی بعد در «ارمیتاژ » ملک مارشال «دو لوکزامبورگ» اقامت گزید و به انشای تألیفات اساسی خود پرداخت. در ۱۷۵۸ نامه ای به «دالامبر» و در ۱۷۵۹ رمان معروف خود موسوم به «هلوئیز جدید» و در ۱۷۶۲ «قرار داد اجتماعی»(۱) و بالاخره در همان سال کتاب معروف در تعلیم و تربیت موسوم به «امیل»(۲)، خشم و غضب پارلمان فرانسه را نسبت به مولف برانگیخت و حکم توفیقش صادر شد، تا اینکه در شب دهم ژوئن ۱۷۶۲ به طرف سویس فرار کرد . از این تاریخ به بعد آرامش و راحتی نسبی از او سلب شد.
بعد از مدتی از ژنو و برن فرار کرد و در گوشه ای که متعلق به پادشاه پروس یعنی «فردریک دوم» بود مستقر شد و مدت هجده ماه راحت به سر برد ؛ ولی عقاید مذهبی و مباحثاتی که در این موضوع ها می نمود روحانیون «کالوینیست» را متغیر کرد و خانه اش را سنگسار کردند ؛ تا اینکه در ۱۷۶۵ از آنجا نیز گریخت و چند هفته در جزیره زیبای «سن پیر» در وسط دریاچه «بی ان» نزدیک «نوشاتل» اقامت گزید ولی به حکم سنای برن از آنجا هم آواره شد و از طریق «سمپلن» به پاریس رفت و در همین وقت بود که «هیوم Hume» فیلسوف معاصر و معروف انگلیسی، نویسنده در به در را در انگلستان پناه داد و در ۱۳ ژانویه ۱۷۶۶ به لندن وارد شد و در «ووتون » در قصر یکی از دوستان «هیوم» مستقر گردید، و در همین قصر کتاب معروفش «اعترافات»(۳) را شروع کرد. متاسفانه سالهای آوارگی روحیه علیلش را فوق العاده متاثر نموده و تقریبا به سرحد جنون رسانده بود، دیری نگذشت که با هیوم سخت برهم زد و در ماه مه ۱۷۶۷ وارد فرانسه شد و در ملک پرنس دو کنتی و سپس در «لیون» و «گرنوبل» ساکن گردید و بالاخره در ۱۷۷۰ بپاریس مراجعت نمود. در این زمان کتاب «اعترافات » خود را در ملک «پرنس دوکنتی» به پایان رسانیده بود. در پاریس در اطاق محقری در طبقه چهارم عمارتی در کوچه پلاتریر اقامت گزید و از کپی کردن نت های موسیقی و پانسیون مختصری به زحمت اعاشه می کرد. مدت هشت سال زندگی نسبتاً آرامی داشت آوازه شهرتش در همه اروپا پیچیده بود. تا اینکه در سال ۱۷۷۸ در قصر «ارمی نون ویل» مستقر گردید و در شب دوم یا سوم ژوئیه ۱۷۷۸ دعوت حق را اجابت کرد و از زندگی سراسر محنت آوارگی بیاسود

آثار مهم: قرارداد اجتماعی، امیل، اعترافات، مقاله‌ای درباره‌ی اقتصاد سیاسی، هلوئیز جدید،‌ملاحظاتی درباره‌ي حکومت لهستان، و خیال‌پردازی‌های مرد تنها‌گرد. کتاب مشهور او درباره‌ي تربیت همان «امیل» است که در آن کتاب کودکی خیالی به‌نام امیل از والدین و اجتماع و مدرسه دور نگه داشته شده تا مطابق طبیعت تربیت شود. دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی روسو (خصوصاً کتاب «قرارداد اجتماعی» او) او را تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین سردمداران و پیشروان لیبرالیسم سیاسی و اندیشه‌ی دموکراسی کرد.

 هدف از تعلیم و تربیت:

هدف از تعلیم و تربیت از دیدگاه روسو حفظ طبیعت فطرتاً نیک و آزاد کودک در برابر فساد محیط اجتماعی است. به‌نظر او تربیت درست،‌تربیت منفی است، یعنی برای این‌که طبیعت بتواند آزادنه رشد کند، باید کودک را از جامعه دور نگه داشت تا به سن عقل برسد (کاردان، 1381، صص138). وظیفه‌ی تربیت آن است که ضمن آن‌که صفا و پاکی طبیعت کودک را حفظ می‌کند موجبات رشد و نمو وی را فراهم آورد (طوسی، 1354، ص158).

 

روسو عالم کودکی را متفاوت از عالم بزرگسالی می‌داند. همین امر سبب شده است تا او را پیشرو روان شناسی کودک بدانند. او نخستین کسی است که خصایص هر مرحله از رشد را به دقت شرح داده و دوران کودکی را متمایز از دوره نوجوانی دانسته است. او در رشد روانی کودک پنج مرحله قائل بوده و برنامه‌ها و روش‌های تربیتی خود را طبق این مراحل ارائه کرده است. ما در اینجا با استفاده از دیدگاه‌های گوتک (1380، صص101-99) و کاردان (1381، صص144-141) به بیان خلاصه‌ای از این مراحل، برنامه‌ها و روش‌ها می‌پردازیم:

 

1- مرحله خردسالی تا پنج سالگی: فراهم آوردن زمینه‌ی رشد بدنی و جسمی کودک. 

2- مرحله طفولیت که تا 12 سالگی ادامه دارد: پرورش حواس کودک و آشنا کردن او با طبیعت. از نظر اخلاقی و اجتماعی، جلوگیری از عادت کردن کودک به چیزی و آموزش و پرورش سلبی یا منفی. روش آموزش در این دوره مشاهده و تجربه است.

3-مرحله بین کودکی و نوجوانی یعنی 12 تا 15 سالگی: آموزش فواید اشیاء و روابط بین آنها و آشنا کردن کودک با کتاب و آموختن نجاری و علوم طبیعی به شرطی که از راه تلقین نباشد.

4- مرحله نوجوانی یعنی 15 تا 20 سالگی: تربیت جنسی با ارائه‌ي پاسخ‌های مستقیم و حساس به پرسش‌های متربی، بدون توسل به خشونت و رمزوارگی. تقویت حس همدردی او با مردمان دیگر.

5-  مرحله ازدواج: تربیت عقلانی، اخلاقی و دینی، به‌معنای رایج کلمه، با هدف

ایجاد خردمندی در به‌کار بردن احساس‌ها و اشتیاق‌ها

 بررسی آراء و عقاید ژان ژاک روسو:

«امیل» که در حقیقت نمایانگر عقاید و نظریات تربیتی روسو است، ابتدا صورت داستان داشت ولی در واقع حاوی مطالب بسیار گسترده در مورد جنبه های مختلف پرورش کودک، آموزش، تغذیه و ارزش شیرمادر و لزوم تغذیه کودک از شیرمادر، نقش پدر به عنوان مربی، معلم خصوصی و راهنما و مسائل دیگر است و طیف وسیعی از جنبه های تربیتی و آموزشی کودک را از بدو تولد تا بزرگسالی، انتخاب شغل و حرفه و ازدواج را در بر می گیرد. روسو در این کتاب درباره بسیاری از امور داد سخن داده و عقایدش را از پیدایش و تکوین زبان تا رشد خود محوری در کودک و تبدیل او به جوانی مسؤول، مطرح کرده است. امیل شامل پنج کتاب است:

کتاب اول: راجع به پنج سال اولیه زندگی کودک است.

کتاب دوم: در مورد تربیت کودک تا دوازده سالگی است.

کتاب سوم: درباره خصوصیات آغاز نوجوانی است که از دوازده تا پانزده سالگی را مطرح می سازد.

کتاب چهارم: درباره دوره تکامل عقل و تمایلات و از پانزده تا بیست سالگی است.

کتاب پنجم: شامل تربیت و آماده کردن دختری به نام سوفی است. این دوره یعنی از بیست سالگی به بعد از نظر روسو دوره عقل و ازدواج نیز هست و در این دوران است که امیل برای ادامه زندگی پر از سعادت و خوشی، سوفی را به ازدواج خود در می آورد.

اگر چه از پنج کتاب فوق که «امیل» را می سازند اولین کتاب در رابطه با پنج سال اول زندگی است و روسو برای این دوران اهمیتی ویژه قائل است اما در اینجا سعی می شود تا عقاید کلی او را درباره کودک و دنیای آموزشی و زندگی او شرح دهیم:

توجه به طبیعت کودک:

روسو، توجه و کوشش مربی را از مواد درسی، موضوعات و مطالب آموختنی به کودک، یعنی موجودی که در درجه اول باید از این علوم و دانشها بهره مند گردد، جلب کرد. به همین جهت می توان او را عامل تحولی در آموزش و پرورش یعنی «کودک مداری و کودک محوری» دانست. به اعتقاد او به کودک نه مانند یک حیوان غیرمنطقی و نه مانند یک انسان کامل و بزرگسال، بلکه صرفاً باید به عنوان یک کودک نگریست (براون و ادواردز، 1972، ص 41). او باید از ضعفهایش آگاهی یابد و نسبت بدانها حساس باشد ولی نباید از آنها زجر بکشد باید وابستگی را یاد بگیرد ولی نباید مطیع صرف بار بیاید، باید پرسش کردن را بیاموزد ولی نباید امر و نهی کرده و یا فرمانروایی نماید. کودک در حالت تسلیم و اطاعت از دیگران است ولی این تسلیم و اطاعت از دیگران هم به علت نیازها و خواسته های او و هم بدین جهت است که آنها بهتر از او بر خوبیها و بدیها واقف هستند و به صلاح و خیر او آگاهند. در جایی دیگر از این کتاب می گوید:

«طبیعت به کودکان قبل از این که به عنوان یک انسان و بزرگسال بنگرد، به چشم یک کودک می نگرد.» (براون و ادواردز، 1972، ص 42). در واقع روسو کودک را از مینیاتور افراد بزرگسال باز می شناسد و معتقد است که کودک طبیعت مخصوص به خود را داراست و مینیاتور افراد بزرگسال و یا یک بزرگسال کوچک اندام نیست و به همین جهت می گوید:«از حالت کودکی شکایت می کنند نمی بینند، اگر انسان زندگی خود را با کودکی آغاز نمی کرد. نژاد بشری منقرض می شد» (شاتو، 1355، ص 191). روسو در بحث پیرامون طبیعت منحصر به فرد کودک با عقاید زمان خود در ستیز بود و با تصورات غلط زمان که به کودک و قابلیتهایش وقعی نمی نهاد، سخت مخالفت می ورزید و مکرراً اظهار می کرد که با کودکان باید بر طبق سن و سالشان رفتار کنید زیرا طبیعت به کودک قبل از بالغ شدن به چشم کودک می نگرد، و اگر قرار باشد چنین نظمی را برهم زنیم، میوه های پیشرسی خواهیم داشت بی طعم، که در خطر فساد قرار می گیرند. یعنی عده ای کودکان دانشمند خواهیم داشت که روحشان هنوز کودک است پس باید کودک را در کودکی پخته کرد. به هر حال، عقاید تربیتی روسو، بسیاری را بر آن داشت تا طبیعت و نیازهای کودک را در نظر داشته باشند و به همین جهت نظریه هایش بر عقاید نظریه پردازان بعد از وی همچون پستالوزی سویسی و فروبل آلمانی مؤثر گردید


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:, | 4:40 | نويسنده : فرزاد عرفانی حسن زاده |